اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا مُمتَحَنَةُ امتَحَنَکِ الَّذی خَلَقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امتَحَنَکِ صابِرَةًاَنَالَکِ مُصَدِّقٌ صابِرٌ عَلی ما اَتی بِهِ اَبُوکِ وَ وَصِیُّهُ صَلَواتُ اللهِ عَلَیهِما وَاَنَا اَسئَلُکِ اِن کُنتُ صَدَّقتُکِ اِلّا اَلحَقتِنی بِتَصد یقی لَهُما لَتُسَرَّ نَفسی فَاشهَدی اَنّی ظاهِرٌ بِوَلایَتِک وَ وِلایَة الِ بَیِتکِ صَلَواتُ اللهِ عَلَیهِم اَجمَعینَ
در وصف تو از چه واژه ای باید کمک گرفت تا بتوان آنگونه که هستی بر دیگران اوصافت را بازگو کند
و کدامین صفت زیباست که درحد وجود پر برکت تو باشد ای سید نساء عالم ای فخر آسمانها و زمین
و ای والا ترین در مقام در نزد پرو دگارعالم
وقتی می شنویم که خداوند به پیامبر اش فرمودکه اگر به خاطر فاطمه نبود تو و علی را هم خلق نمی کردم.
تو را ای در دانه باغ نبوت به عظمت روح بلندت پیدا می کنم
ای مروارید تسبیح پروردگار ای شمع پر نور هدایت زنان بهشتی برایم از درد هایت بگو از غصب حق مشروع ات و ازدردی که به خاطر مسمار در و فشار در و دیوار وبد تر از همه دیدن دستان بسته حقیقت (ولی الله) در کوچه ها بگومادر .
بگو تا همیشه از غم عروج نا به هنگام ات سیه بر تن کنم و گلایه هایم را در فراق تو با زمین و آسمان مدینه بگویم
ای مادر عزیزم از روزی بگو که طفلان ات بر دور شمع و جودت پروانه سان می سوختند و بر این سوختن باکی نداشتند.
نمی دانم در آن دمی که به روی صورت زیبا ترین گل جهان پوشیده شدغنچه گل تو چگونه باور می کرد و چگونه حالی داشت .
ولی خوب می دانم که سرغنچه به روی نعش گل برای همیشه خم ماند.
ای شافی محشر و ای دیباچه همه اسرار آفرینش چگونه تحمل کنم داستان هجرانت را
و چگونه بشنوم صدایت را که از فرا سوی زمان ندا در می دهد که ای مردم ولایت را تنها مگذارید که من خود شهید را ولایتم .
ای مادر خوبم با این گره ای که به پنجره نامت می زنم برای همیشه تو را به خانه دلم می خوانم
و برای همیشه تو را و نام پاکت را از بر می کنم.
و کجاست آن فرزند خلف تو ؟ او که خواهد آمد و همه باطل با آمدنش خواهند نابود شد
می نشینم به در دروازه انتظاربرای روزی که اوخواهد آمد همه جا را آب و جارو می نمایم پس چه وقت خواهد آمد؟
مادرم برای تمام دعا هایم از دهانت یک آمین می خوام
ای مسیحای علی اعجاز کن
مشکل مشکل گشا را باز کن
ای کتاب عشق من بسته مشو
مثل ِ مردم؛ از علی خسته مشو
ای تمام عشق بانوی علی* لرزه افتاده به زانوی علی *خانه را عاری ز خوشحالی مکن* یار من پشت مرا خالی مکن *میروی ای بحر اسمت را عروس *جای من لبهای محسن را ببوس* فاطمه چشمان خود
ای تمام عشق بانوی علی* لرزه افتاده به زانوی علی *خانه را عاری ز خوشحالی مکن* یار من پشت مرا خالی مکن *میروی ای بحر اسمت را عروس *جای من لبهای محسن را ببوس* فاطمه چشمان خود
فاطمه چشمان خود را باز کرد* با زبان دل سخن آغاز کرد* ای همیشه همنشین فاطمه* ای امیرالمومنین فاطمه *ای غمها را عسل کردی علی
گو چرا زانو بغل کردی علی* آن که باید اینچنین باشد منم* دل غمین شرم گین باشد منم *خواستم یاری کنم اما نشد* ریسمان